آخر خوشبختی : " خوشبخت شدم که آبجی به دینا اومده! "
محمد امین آبجی کوچولوی نازنینشو خیلی دوست داره! قبل از اینکه به دنیا بیاد خیلی انتظار می کشید و گاهی به مامانش می گفت:"مامان آبجی چرا نمیاد؟" خواهرم می گفت یه روز که میخواسته بره دکتر محمد امین هم برده و با باباش توی ماشین منتظر نشسته وقتی مامانش از مطب دکتر برگشته با شوق و انتظار پرسیده:"مامان رفتی آبجی رو در آوردی؟!" قربون لحن کودکانه اش بشم!! یادمه روزی که مامانش رفته بود بیمارستان من و خاله ی بزرگترش پیش محمد امین مونده بودیم محمد امین حتی از ما هم بیشتر شوق داشت! وقتی مامانم تماس گرفت و گفت حانیه به دنیا اومده و من این خبر رو به محمد امین گفتم خیلی خوشحال شد و با حالتی بچگانه بالا و پایین پرید و گفت:"آبجیم به دینا اومد" بعد ...
نویسنده :
مامان نینی ها
0:15