حانیهحانیه، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

~~~آخر خوشبختی~~~

سفر کیش

امسال 19م تا 22م آبان رفتیم کیش. یه سفر هوایی که خیلی خیلی هم خوش گذشت. دو بار کشتی سواری و قایق سواری و دیدن ماهی ها و شام روی دریا و جنگهای سرگرمی و شنا و پاساژگردی و....جای همه خالی. اینم چند تا عکسها.اینجا یه پاساژه     اینجا کنار دریاس که دخترمون با کلاه آفتابیش ژست گرفته     اینم حانیه ناناز در صندلی اختصاصی فرست کلاس در پروازکیش به تهران ...
2 بهمن 1391

و خداوند لبخند زد و دختر آفریده شد!

  تولد دختر مهربون امامت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر به همه دخترها و دختردارها مبارک! گل نازم ممنونم که با وجوذت بهشت را به خونمون آوردی ! خدایا ازت متشکرم که ما را لایق داشتن این دختر دونستی و بهترین فرشتت رو به ما بخشیدی! ...
29 شهريور 1391

خبر خبر حانیه یه دونه دندون داره .... از این به بعد دخترم یه قند تو قندون داره!

  دختری دارم دردونه             قشنگ و مهربونه سه چهار روزه که بچه ام           گرفتار دندونه توی دهان بچه ام                 یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده                 مثل طلای سفیده هیچ کس از این قشنگ تر        جواهری ندیده   بعد از روزها گریه وبهونه گیری و  سختی آخرش در روز 11 شهریور اول...
28 شهريور 1391

تولد تولد تولدت مبارک!

پسرم ، عشقم ، امیدم، تولدت مبارک! روز تولد گل پسر ما بالاخره بعد از ماهها انتظار رسید و محمدامین 3 ساله شد! هورااااااا چندین ماه بود که محمد امین مشتاق جشن تولدش بود و هرچه بهش نزدیکتر میشد مشتاقتر میشد. مدام از جشن تولدی که میخواییم براش بگیریم حرف میزد و سفارشهای لازم را به ما میداد.!!!!!  تاکید داشت که حتما کیک سفید بگیریم و شمع بذاریم فوت کنه و دست بزنیم و بادکنک باد کنیم و کادو براش بخریم و دوستاشو دعوت کنیم و.. ماهم همه این کارها رو کردیم . امیدوارم که تولدش بهش خوش گذشته باشه. امسال هم مثل پارسال و پیارسال تولد محمدامین توی ماه روضون افتاده بود و ما فامیلها رو برای افطار دعوت کردیم و بعد از افطار هم مراسم جشن...
24 شهريور 1391

اولین های محمدامین

تولد پسر عزیزم نزدیکه و من میخوام به این مناسبت چند تا مطلب ویژه بذارم.تو این پست قصد دارم تمام اولین های محمدامین تا این لحظه را بنویسم.امروز شروع میکنم تا ببینم کی میتونم تمومش کنم... اولین عکس محمد امین در بامداد ٢٥ مرداد ٨٨ در واقع نصف شب. این عکس را با گوشی خودم در حالیکه توی تخت بیمارستان بودم گرفتم. دستمو دراز کردم بالای تختش و عکس انداختم.چون دلم میخواست ببینمش اما نمیتونستم تکون بخورم!!!     اولین حمام محمدامین موقعی که نینی کوچولومون ٥ روزش بود بابایی و مامانی با هم بردیمش حموم. اون موقع ها در تمام مدت استحمام بچه دو تایی انواع سوره ها و آیه هایی که بلد بودیم  یواش یواش میخوندیم تا هم آرامش بگیره و ه...
15 مرداد 1391

افطاری خونه عمه

جمعه شب خونه عمه نینیا افطاری دعوت بودیم.خوش گذشت ، مخصمصا به محمدامین که حسابی با علی شلوغ کرد .دستشون درد نکنه. اینم عکس حانیه و علی اصغر پسر عمه. محمدامین هم که مثل همیشه نیومد عکس بگیره.   این علی اصغر خان از حانیه کوچیکتره . 5 اردیبهشت امسالبدنیا اومده ولی هزار ماشالله خیلی توپولیه و انگار نه انگار که تازه 3 ماهشه. خدا حفظش کنه. ...
7 مرداد 1391

ماسته بازی!!

جدیدترین بازی محمد امین ماسه بازی یا بقول خودش ماسته بازیه!!!   پارسال که گذارمون به کنار دریای زیبای خزر افتاد دیدم متاسفانه ساحل دریا خیلی خیلی کثیفه و اصلا به دلم نچسبید و اصلا نگذاشتم محمدامین دست به ماسه ها بزنه. همونجا یه بطری نوشابه خانواده پیدا کردم و پرکردم از ماسه تا سر یه فرصت خوب که بچم بزرگتر و عاقلتر شد ماسه ها رو بشورم و بدم بازی کنه. چند روز قبل این ماسه ها رو حسابی با مایع دستشویی شستم و الک کردم و بعد دادم بهش.  میگن بازی با ماسه برای خلاقیت و هوش بچه خیلی خوبه. ما هم که بچه بودیم خاک بازی برامون خیلی لذت بخش بود. امیدوارم محمدامین هم کیف کرده باشه. اینجا هم رفتم جارو آوردم که ماسه هایی که روی فرش...
6 مرداد 1391